دیدگاه طه جابر العلوانی در رویارویی مسلمانان با غرب
 
چکیده
طه جابر العلوانی بر این باور است که اجتهادی که قرآن و سنت نبوی بدان فرا خوانده و بر هر مرد و زن واجب است، یک حالت عقلی و روانی برای انجام وظیفه قرائت هستی و جهان و برای تحقق بخشیدن به آبادانی - که هدف حق تعالی از آفرینش است - و برای قرائت وحی و برای تحقق بخشیدن به تزکیه همه نیروهای انسانی و به دنبال آزادسازی انسان از احساس عجز است تا انسان بتواند با قوای ادراکی ذومراتب خود، به همه حقایق مادی و فرامادی دست یابد.

تعداد کلمات 725/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
طه جابر العلوانی در بحث تبارشناسی رویارویی مسلمانان با فرهنگ و تمدن غربی، از پشت‌سر‌گذاشتن سه مرحله یاد می‌کند:
مرحله نخست، دوران حیرت و سرگردانی و تزلزل فکری و فرهنگی مسلمانان و به حاشیه راندن و ناکارآمد دانستن فکر و فرهنگ اسلامی ‌در برابر نیازهای زمان و جهت‌دادن نسل برای جهت آموختن بی چون و چرای فکر و فرهنگ و تمدن غرب است.
مرحله دوم، بعد از آشنایی مسلمانان با غرب و رویکرد غرب‌زدگی و پذیرش فکر‌غربی و حذف فکر‌اسلامی، روحیه اعتدال در میان متفکران اسلامی‌ پدید‌آمد و رویکرد تطبیق ‌اندیشه غربی و ‌اندیشه اسلامی‌ دنبال شد و تقلید پیشرفته، جایگزین غرب‌زدگی گردید و مباحثی مانند سوسیالیسم‌اسلامی‌ و دمکراسی‌اسلامی‌و حقوق زن در اسلام و حقوق بشر در اسلام، تحقیق و تدوین شد.

 

بیشتر بخوانید: اسلام و فرهنگ غرب


علوانی بر‌این باور است که سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده، مصلحانی بود که با نوسازی ‌اندیشه دینی و دعوت به اجتهاد و ترک تقلید، نقش اصلاحی خویش را در تاریخ جدید این امت ادا کردند؛ ولی زاویه دید علوانی با این دو بزرگوار متفاوت است. اعتقاد وی این است که اجتهادی که قرآن و سنت نبوی بدان فرا خوانده و بر هر مرد و زن واجب است، یک حالت عقلی و روانی برای انجام وظیفه قرائت هستی و جهان و برای تحقق بخشیدن به آبادانی - که هدف حق تعالی از آفرینش است - و برای قرائت وحی و برای تحقق بخشیدن به تزکیه همه نیروهای انسانی و به دنبال آزادسازی انسان از احساس عجز است تا انسان بتواند با قوای ادراکی ذومراتب خود، به همه حقایق مادی و فرامادی دست یابد. ادراکات غریزی و ادراکات حسی و ادراکات عقلی و ادراکات وحیانی باید همیار و پشتیبان هم باشند و تناقضی میان آنها نباشد. ایمان انسانی، عقلش را از خطا باز می‌دارد تا تمدن اسلامی ‌بنا نهاده شود. مکتب‌های فقهی اسلامی، یکی از بازتاب‌های این خِرد است.
علوانی بر این اعتقاد است که نخستین سستی ما از روزگاری آغاز شد که اجتهاد از حالت عقلی والا در سطح امت به بعد فقهی و نخبگانی منحصر شد. این انحصار، موجب بدفهمی‌ در جنبش اصلاح خرد مسلمانان شد و گمان شد اصلاحات با اجتهاد فقهی و بیان احکام انجام می‌پذیرد. این پندار، بسیاری از اصلاح‌گران را به تأویل و تفسیری تازه از مفاهیم دینی، مانند تفسیر جن و شیطان و ملائکه به میکروب و باکتری کشاند تا اعتراض عقل علمی ‌و تجربی را برنینگیزد. مسلمانان با پیدایش شوک تمدنی به مرحله مقایسه و نزدیک‌سازی انگاره‌های غربی با مفاهیم دینی انتقال یافتند و برای نمونه دموکراسی، قرینه شورا شد. دهه‌های ۱۹۴۰-۱۹۶۰، این مقایسه و نزدیک‌سازی را نوعی اجتهاد دانستند؛ در‌حالی‌که خاستگاه ‌اندیشه مقایسه خاستگاه تقلید است. اجتهاد نوآوری نبود؛ نوعی تقلید پیشرفته و التقاط و تلفیق بود. چگونه ممکن است دو نظام تمدنی که مبانی و منابع و فرآیند و اهداف متفاوتی دارند، با هم تلفیق شوند.
پس باید به مرحله سوم راه یافت و به اجتهاد و نوآوری اساسی رفت و پروژه اسلامی‌سازی معرفت را دنبال کرد. این پروژه، دارای روش‌شناختی و معرفت‌شناختی است. اسلامی‌سازی معرفت، تلاشی برای پوشاندن ویژگی دینی بر علوم معاصر با هدف تسلط بر آنها نیست.
مرحله سوم، دوران بیداری اسلامی ‌و خودیابی و بازگشت به خویشتن اسلامی‌است. متفکران اسلامی ‌در این دوره فهمیدند جهان اسلام، گرفتار چپاول سیاسی و اقتصادی و تاراج فکری و فرهنگی غرب شده است. دوره بیداری اسلامی‌به عالمان مسلمان فهماند که با روش و نظریه‌ها و پارادایم‌های غربی نمی‌توان به پیشرفت اسلامی‌دست یافت و باید با توجه به جامعیت توانایی اسلام در پاسخگویی به پرسش‌های معاصر، حرکت جهادی انجام داد. آثار سیدجمال الدین اسد آبادی، محمد عبده، مالک بن نبی، شهید محمدباقر صدر، سید قطب، دکتر شریعتی، استاد مطهری و اسماعیل فاروقی، نمونه‌هایی از  فعالیت‌های این دوره است.

منبع: خسرو پناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ایران، تهران، نشر معارف، 1392 شمسی.